خر برفت و خر برفت
داستان رقص سماع یک مسافر در خانقاه صوفیان را مولانا حکابت کرده است. چکیده آن از این قرار است که یک صوفی مسافر، خری داشت که شبانه در خانقاهی آن را بست. صوفیان گرسنه خر را فروختند و جشنی گرفتند و هنگام پایکوبی، ترانه “خر برفت و خر برفت” سر دادند و مسافر نیز با آنان همصدا شد:
خر برفت و خر برفت آغاز کرد / زین حرارت جمله را انباز کرد
زین حرارت پایکوبان تا سحر / کفزنان خر رفت و خر رفت ای پسر
از ره تقلید آن صوفی همین / خر برفت آغاز کرد اندر حنین
صوفی به وقت سحر، خر را نیافت و خادم او را گفت که صوفیان خر را برای برپایی جشن فروخته اند و گفت: تو خودت با شادمانی میخواندی ‘خر برفت و خر برفت’ و گمان کردم میدانی. صوفی از تقلیید کورکورانه و حرص خود پشیمان شد و گفت:
آلبوم موسیقی “خر برفت و خر برفت”
در این آلبوم که در زمان کوتاه چند دقیقه ای ساخته شد، یک مدل هوش مصنوعی 1 در ژانر های گوناگون موسیقی با این رقص سماع همنوا شده تا نویسنده و خواننده این نوشته و شنونده این آلبوم را فرا بخواند به اندیشیدن در پیشرفت های علمی زمان ما و به اندازه سهم ما در آن و به باز تعریف آنچه که به نام نوآوری و هنر می شناسیم.
دیدن شایستگی های هوش مصنوعی این پرسش را به ما یادآوری می کند که آیا ما به اندازه ای که باید هوشیار و خودآگاه هستیم و از توانایی های ذهن خود استفاده می کنیم؟
تا چه اندازه از این پدیده شگفت آور (هوشیاری) که هنوز هم علم روز توانایی درک مرز های آن را ندارد استفاده می کنیم؟
آیا ما خود، سرگرم پایکوبی ای با آوازی چون “خر برفت و خر برفت” نیستیم؟
نمونه کار های زیباتری از این مدل هوشمند را در https://suno.com می توان یافت. ↩︎