شاهنامه، در ستایش خوبی
سیاوش
سیاوش عزیزترین پهلوان شاهنامه است. او نیز مانند ایرج به سبب خوبی سرشت خود قربانی نبرد میان خیر و شر میگردد. گوئی برای آنکه درخت خوبی از خشکیدن مصون بماند، باید گاه به گاه از خون یکی از بیگناهترین و آراسته ترین فرزندان آدمی آبیاری شود. بر سر کین خواهی سیاوش هزاران هزار تن بیگناه و با گناه جان خود را از دست میدهند. ولی این مهم دانسته نشده. مهم آن است که به هر قیمت هست حق بر کرسی بنشیند و گناهکار به کیفر برسد. اگر جز این باشد، در نظر شاهنامه، هجوم خیل بدی دنیا را در ظلمت فرو خواهد برد.
جنگ ایران و توران، در کینخواهی سیاوش یادآور جنگ یونانیان و تروائیان در ایلیاد همر است. با این تفاوت که در ایلیاد نبرد بر سر زیبایی درگیر میشود و در شاهنامه بر سر خوبی. جنگ شاهنامه مفهومی عمیقتر و انسانیتر دارد.
رستم و شغاد
پیش بینی سیمرغ و زال این بود که رستم پس از مرگ اسفندیار دیگر روی سعادت نخواهد دید شومی مرگ وی میبایست او را هر آن در انتظار مصیبت و زوال نگه دارد. مرگ رستم نیز، چون مرگ هر پهلوان بیهمتایی نمیتوانست به نحو عادی فرارسد. این گونه بود اسفندیار که با آنکه با بزرگترین پهلوانان روزگار روبرو بود،تنها چارهگری سیمرغ و زال توانست او را هلاک کند. اینگونه بود رستم که او نیز میبایست با نیرنگ و غدر نابود شود، نه با زور و تدبیر که وسایلی در حد ظرفیت بشرهای عادی هستند.
یکی از بازیگریهای روزگار این است که گاهی مردان برگزیده و بزرگ، مردان شکست ناپذیر را به دست افرادی حقیر و پست نابود میکند شاید برای آنکه نموده باشد که قدرتی بالاتر از قدرت زمانه نیست.
(زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه، محمدعلی اسلامیندوشن)